Deudic | حرف شکسته و نامفهوم | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 14 (3066 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Kauderwelsch {n} U	حرف شکسته و نامفهوم
	Geschwafel {n} U	حرف شکسته و نامفهوم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Fachchinesisch {n} U	سخن نامفهوم
	Kauderwelsch reden [sprechen] U	نامفهوم حرف زدن
	Frakturschrift {f} U	خط شکسته
	Was geht denn hier ab? U	اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
	defekt <adj.> U	شکسته [دستگاهی]
	ein gebrochener Arm U	بازوی شکسته
	spitze Klammer {f} U	پرانتز شکسته
	Chiropraktik {f} U	شکسته بندی
	Demut {f} U	شکسته نفسی
	sich klein vorkommen U	احساس شکسته نفسی کردن
	sich gedemütigt fühlen U	احساس شکسته نفسی کردن
	Warum arbeitest Du nicht? Sind Deine Finger gebrochen? U	چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)